سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :335
بازدید دیروز :138
کل بازدید :1542746
تعداد کل یاداشته ها : 259
103/9/1
1:33 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
منتظر قائم[66]
گفتم بنویسم به یاد تو، یادم آمد که پیشتر از غافلان بوده ام . گفتم بنویسم با عشق به تو، یادم آمد هنوز عاشق نشده ام. گفتم پس بگذار کمی باخورشید باشم برای طلوع، یادم آمد که من سالها پیش غروب کرده ام. گفتم پس بگذار کمی دعا کنم برای آمدنت. گفتم: اللهم عجل لولیک الفرج.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
انتظار[2] به اندازه آب خوردن[2] پرده بر چشمهاى ما[1] انتظار یعنی ...[1] چشم به راه....[1] گل نرگس[1] به بهانه نیامدنت[1] خدا کند ...[1] این جمعه هم گذشت، به بهانه نیامدنت[1] و یکی هست[1] تقدیم به یوسف زهرا(س)[1] آن وقت « نمی دانم کی؟ »[1] باز هم جمعه ای دیگر[1] به انتظارت پرستوها را می شمارم[1] خدا یا چرا؟[1] یک نامه به یک دوست‏[1] کلیدش کجاست؟[1] موعود[1] صبح جمعه و ندبه دلتنگی[1] دلم برات تنگ شده[1] گره بغضها را تو باز می کنی[1] دلتنگی عصر آدینه[1] کدام صبح صادق...؟[1] لحظه دیدار نزدیک است...[1] ای دو سه کوچه ز ما دور تر[1] گویی ماه و خورشید و آسمان پیمان بسته اند[1] دلت از من گرفته می‌دانم ولی...[1] تو می‌آیی هر چند دیر[1] چشم انتظار خورشید[1] سحر خیز مدینه کی می آیی[1] راستی تو از مولا چی می خوای ؟[1] وقتی تو بیایی[1] گویا سواری میرسد[1] حرف دل را که بر دیوار نمی نویسند[1] سلام علی آل یاسین[1] کدامین سیمرغ بهار آمدنت را بشارت خواهد داد[1] آیا این جمعه ظهور میکند[1] و طلوع می کند آن آفتاب پنهانی[1] عطش دیدار تو دیوانه ام کرده[1] انتظار فرج از نیمه خرداد کشم[1] تا ظهور فقط یک قدم باقیست[1] دلنوشته ای برای آن که عنایتش همیشه جاری است[1] قرار ما این جمعه[1] آیا لایق دیدار تو هستم؟[1] عشق یعنی ...[2] صاحبی داریم که همین روزا میاد[1] عزیز علی ان اری الخلق و لا تری...[1] ای همه خوبی بیا[1] منتظرتم آقا[1] الهی و ربی ....[1] می دانم که می‌آیی[1] او می‌آید[1] کجایی ای سوار سبز پوش؟[1] کی خواهی آمد[1] نامه‏اى به موعود[1] مشق عشق[1] دلنوشته ای به مولام[4] انتظار سبز[1] پس چرا ظهوری نیست؟[1] تو مى‏آیى و آمدنت دور نیست[1] او که بیاید[1] عزیز تر از همه[1] وقتی تو بیایی[1] غروب جمعه، لحظات غم منتظران[1] چشم به راه آمدنت[1] گل نرگس بیا[1] کی خواهی آمد[1] می دانم که ظهور نزدیک است[1] تبریک[7] به منتظرای بی قرارت بگو تا کی؟[1] شاه است حسین(ع) ، پادشاه است حسین(ع)[1] آنقدر در می‌زنم تا در برویم وا کنی[1] کربلا[1] اوست که ....[1] نماز شب[1] تسلیت[7] کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود[1] السلام علی الرضیع الصغیر[1] کی میایی؟[1] مبنای هستی[1] یه نامردِ که دستش رفته بالا[1] کی به هم می رسد ای یار نگاه من ...[1] رو سیاه[1] ای گل نرگس کاش می آمدی[1] آقا جان، عاشقانت صبورند[1] ای سبزترین مرد رویاها[1] شاید او را جایی دیده ای[1] دلنوشته ای به مولام[2] همه را بیازمودم[1] عصر جمعه‌‌تان به خیر آقا[1] نجوایی با امام زمان (عج)[11] جاده انتظار[1] سامان غزل‏هایم بیا[1] ترو خدا فقط یک شاخه گل ....[1] صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده[1] آقای من، ما را ببخش که بدجوری اهل کوفه شدهایم[1] سفری از دل تا دلدار[1] پس کی؟ کدامین جمعه نقاب انتظار را بر میداری؟[1] تو خواهی آمد[1] مزد عاشقی[1] شعبان ماه انتظار منتظر[1] یعنی امروز آقا میاد؟[1] امشب خودی نشان بده تا...[1] جمعه های انتظار[1] ماه میهمانی خدا[1] دلنوشته ای به مولام[1] بهانه ای برای ادامه زندگی[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] درد دل های انتظار[1] هفته ای دیگر هم گذشت[1] آرزوِِی دیدار تو دارم[1] غم دل[1] برایم دعا کنید[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] غریب الغربا[1] سر کوچه یتیمی[1] مهدی (عج) که بیاید[1] همیشه منتظرت هستم[1] شکوائیه فراق[1] ما منتظر تو نیستیم آقا جان[1] پیرتر از نوح شده ایم![1] روز تولد دوباره[1] صبور باش علی![1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] مقالات[6] شیرین بیان[1] نامه ای به گل نرگس[1] حکایت عاشقی[1] اگر او نیاید[1] سوت همه ی قطارها[1] تو را می خواهم ...[1] ما دعاگوی غریبان جهانیم[1] یک لحظه بیشتر...[1] وقتی یاد تو را پهن می کنم[1] آقای ثانیه ها[1] کی می آیی[1] حامی[1] روز آمدنت خورشید از شرق می آید یا غرب؟[1] معتکف مسجد چشمان تو[1] این یار من است[1] چشمه یاد تو...[1] وقت آمدنت کی می رسد؟[1] تولدت مبارک[1] او می‌آید[1] گفتم...[1] ببخشید! شما محبوب مرا ندیده‏اید؟[1] تو بر ما از خودمان مشتاقتری[1] یک دنیا پر از ناپدری[1] تنها برای زخم دلم مرهمی بیاور[1] می خواهم بگویم که....[1] دلنوشته ای به مولام[2] زمزمه انتظار[1] امامتت مبارک آقا![1] ردّ پایت[1] بارالها! در ظهورش نظری کن[1] باز هم دلم هوای تو را کرده است[1] عیدانه ای برای تو[1] چله های انتظار[1] زمزمه انتظار[1] درحکایت فراق ما تمام شدیم[1] تیر 91[1] خرداد 91[1] مهر 91[1] شهریور 91[1] مرداد 91[1] بهمن 91[2] فروردین 92[1] اردیبهشت 90[1] تیر 92[2] اردیبهشت 92[1] آبان 92[2] مهر 92[1] مرداد 92[2] خرداد 92[1] آذر 92[1] شهریور 93[2] اردیبهشت 93[2] اسفند 88[1] اردیبهشت 86[1] اسفند 92[1] بهمن 92[1] خرداد 93[2] مهر 93[1] خرداد 94[1] اسفند 93[2] جامانده کربلا[2] دلتنگم[1] آذر 94[1] مهر 95[2] شهریور 95[1] آبان 95[1] دی 95[1] بهمن 95[1] شهریور 96[1] تیر 96[1] تیر 97[1] خرداد 97[1] آذر 96[1] مرداد 97[1] آبان 97[1] شهریور 99[1] شهریور 98[1] اسفند 99[2]
لوگوی دوستان
 

نمى‏دانم چه خطابت کنم؟ بهار، حضور، وعده عشق، پایان انتظار، قائم زمان یا اصلا خود خود عشق، پس سلام، سلامى با یک دنیا انتظار و نیاز، یک بغل احساس پاک با تو بودن. سلام بر تو اى عشق جاودان، سلام بر تو که هم امامى و هم تمامى . امام عشق ما و تمام عشق ما . پاک و ساده بگویم: در انتظارم. در انتظار حضورت، ورودت و عبورت.

مى‏دانم، مى‏دانم که تو اینجایى، تو غایب از نظر و حاضر در دلى .
تو، همیشه، همه جا و در همه حال در کنار من در جایى که عشق را مى‏سازد و مى‏نگارد، جایى که فقط و فقط دریچه عشق توست، حضور دارى .
تو در قلب منى و عشق تو در رگهایم جریان دارد و تنها نیاز دیدار توست که هر لحظه مرا مى‏سوزاند. هر لحظه، هر روز، عشق تو، سیل اشک را به قصد شکست‏سد چشمانم، در آرزو و نیاز دیدار تو جارى مى‏سازد، هر روز که مى‏گذرد بیشتر و بیشتر احساس مى‏کنم که انتظارت را مى‏کشم .
انتظارى به همراه یک دنیا دلواپسى و نیاز .

باخود مى‏گویم اگر توبیایى،اگرتو بایک لشکر ازعشق بیایى و من نباشم چه؟
اگر من باشم، ولى مرا از عاشقان خود نخوانى چه؟
اگر در رکاب تو گام بر ندارم، چه؟
آه، نه، مى‏دانم، مى‏دانم که در انتظار تو بودن و در رکاب عشق تو بودن، شایسته هر کسى نیست. در سایه تو بودن پروانه شدن مى‏خواهد.
مى‏دانم که حتى دلواپس تو بودن هم لیاقت مى‏خواهد، ولى مى‏دانم که اگر تو بخواهى‏مى‏شود. اگر‏تو بخواهى یک‏دنیا قیام‏خواهد کرد. یک دنیادر رکابت‏خواهد آمد .
بیا و مرا هم در خیل سپاه عاشقان خود در گوشه‏اى جا بده .
مرا که یک عمر است دلواپس حضورت بوده‏ام، دلواپس و لبریز از هیجان لحظه‏اى که تو مى‏آیى . توئی که پاسخ نیاز نیازمندان هستى.

تو مى‏آیى و دنیا را با عشق و حضورت سبز و نورانى مى‏سازى.
مى‏دانم که تو در دل تک تک عاشقانت حضور دارى. تو دعاى عاشقانه نیمه شب آنها را مى‏شنوى، تو گریه و نیازهایشان را مى‏بینى. تو مى‏دانى که یک دنیا چشم نیازمند، سالهاست چشم انتظارت است، مى‏دانى که دستانى هستند که روزها و شب‏ها، رو به آسمان، پاک و صادقانه تو را طلب مى‏کنند و قلبهایى هستند که زیر بار ظلم و ستم به امید و پشتوانه حضور تو زنده‏اند و مى‏تپند. 

مى‏دانى که شبى سیاه، غربتى تیره را بر پاکى وجود تک تک عاشقانت چیره ساخته.
مى‏دانى که چنگالهاى قفس استکبار، سالهاست قنارى عشقمان را در هجوم سرد بى‏تو بودن زندانى کرده. تو حاضر و ناظرى و ما همه در انتظار روزى هستیم که تو بیایى و ما در رکاب تو، بر غربت تلخ شب حمله‏ور شویم. تا سایه سرد و تیره دشمن را - که سالهاست از پس و پیش، گوشه و کنار، هر لحظه و هر جا که توانسته بر سر ما افتاده - با آفتاب وجودت بسوزانى.  

وقتى تو بیایى دیگر غم جرات گریه هم ندارد، شب و روز یکى مى‏شود و دنیا یکسره در قیام قیامت فرو مى‏رود.
وقتى تو بیایى تمام شکوفه‏هاى یاس گل مى‏کند. دیگر هیچ پنجره‏اى رو به آفتاب بسته نیست. پیچکها سر به فلک مى‏کشند و آیینه‏اى که سالهاست غبار نیاز را بر چهره دارد، صادق و شفاف مى‏شود. آن روز عشق هست آن روز دیگر غروبى وجود ندارد که دل ما نیازمندان کویَت در تپش فروکش کردن آفتاب بگیرد و مجبور باشیم در انتظار طلوعى دیگر، یک شب طولانى و تیره را تحمل کنیم.

انتظار، بى‏رحمانه شقایقها را پر پر مى‏کند و ثانیه‏ها را مى‏کشد و من در این میان منتظرم. منتظر انتهاى نامتناهى تنهائى‏هایم. من منتظر حضور آبى آسمانم، و منتظر باران، باران رحمت تو.
بیا و ببین که چگونه چشمان من و دستان پنجره و سبزى پیچک سالهاست در انتظار تو، در هم گره خورده‏ایم.
ببین که سرخى افق، دیگر سیاه شده و تو هنوز هم نیامده‏اى.
بیا و ببین که من مانده‏ام و یک دنیا حرف و احساس و تا تو نیایى من و پنجره و پیچک در انتظاریم، انتظار شیرین با تو بودن!

پس دعا کن و نظرى به حال ما فکن که زنده باشیم و عاشق، تا در روزى که تو مى‏آیى، ما عاشقانه و استوار در رکابت و در سایه پرچم سبز و جهانیت‏ باشیم.

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 


86/7/6::: 8:0 ص
نظر()