این یک نجواست آرام بخوانید تا دشمن نفهمد
همه ما در میان مردم ( یعنی خودمان، خودی که منتظر بزرگترین مرد تاریخ است ) با این اصطلاح بسیار برخورد کرده و بی شک بارها از آن در محاوراتمان سود جسته ایم " بهونه بنی اسرائیلی ". اما چه وقت و چرا ؟ هنگامی که می خواهیم مخاطبمان را به باد استهزاء گرفته و به قول امروزی ها پوزخندی به وی بزنیم که چرا من هر چه می گویم یا هر چه انجام می دهم تو باز بهانه ای بیجا می گیری و هزار و یک گوشه و کنایه دیگر مثل: نفهمی، کم فهمی، کج فهمی، لجاجت، اذیت، حماقت، پایین بودن IQ و … ادامه مطلب...
بسم رب الحجه(عج)
هفته ای دیگر گذشت و امشب باز شب جمعه است. امام(عج) سخت امیدوار است تا طی این هفته، دیگر خلق نبودش را حس کرده باشند، به ضرورت حضورش پی برده باشند و او را و ظهورش را آنقدر خالصانه خواسته باشند تا این جمعه دیگر فرمان قیام صادر شود. امیدوار است که شیعیانش آنقدر مقدمات ظهورش را فراهم آورده باشند و آنقدر خود و جامعه را برای پذیرش امر فرج سازماندهی کرده باشند و خلاصه آنقدر آماده باشند که تا صبح از شوق خواب به چشمشان نیاید.
* * *
دو کوچه بالاتر از موقعیت امام(عج) ، بازار ها شلوغ است و ترافیک پیاده رو ها و پاساژ ها کم از ترافیک همت ندارد. تالارها آغاز زندگی مشترک زوج های جوان را به رقص و طرب ایستاده اند، پارک ها و شهربازی ها پر از سر و صدا و قهقهه بچه ها و بچه تر هاست (!) آنهایی که دیشب محور تهران- چالوس را طی می کردند امشب همبازی دریا و ساحل اند. بچه ها اجازه دارند تا نصف شب پای تلویزیون دراز بکشند و فردا خورشید وسط آسمان باشد و آنها وسط رختخواب. فامیل، شب جمعه دور هم جمع می شوند، یکی از معاملات اش در هفته گذشته صحبت می کند و دیگری پشت سر همسایه غیبت. جمعی هم که خود را بیش از همه به امام(عج) نزدیک می دانند در مسجدی بزرگ، مجلل، دلباز و البته خلوت مشغول زمزمه دعای کمیل هستند و عاجزانه پاس شدن چک ها یا واحدهای دانشگاهشان را از خدا و امامشان مسئلت دارند!
* * *
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
دم دم های صبح جمعه است. امام(عج) اصحابی را که گردش جمع آمده اند می شمرد. 1...2...3...4...5... همین؟! اصحاب سرشان را پایین می اندازند و امام(عج) سر به آسمان بلند می کند. زیر لب چیزی زمزمه می کند و رو به اصحاب می گوید: بروید تا هفته بعد! و خودش بر می گردد به همان دو کوچه بالاتر. می خواست علم اش را در اختیار اصحاب بگذارد، می خواست صبرش را، قدرتش را، ایمان و یقین اش را... می خواست شمشیر ها را تقسیم کند، می خواست مسئولیت ها را تفویض کند. اگر قیام می کرد... با این وضع اگر قیام می کرد اول، راهش را می گرفتند، بعد آب را بر رویش می بستند. و از ساعتی دیگر جنگ آغاز می شد. اما چه جنگی؟! با همان نسبت 72 نفر به سی هزارنفر؟ یا کمتر؟ یکی یکی اصحاب کشته می شدند، لحظه آخر امام(عج) خود را بالای سرشان می رسانید و لبخند رضایتی بدرقه سعادت اخروی و ابدیشان می کرد. اما آیا بستری که تکامل بشریت را تا مقام خلیفه اللهی – یعنی همان که به خاطرش خلق شده- برساند آماده می شد؟
* * *
دم دم های صبح جمعه است. مردم غالبا خوابند، چون امروز جمعه است و همه جمعه ها را بالاخص صبح جمعه را زمان استراحت می دانند (!) همه برای خوابیدن و خواب ماندن توجیه کامل چه از نظر عقل، چه از نظر شرع و چه از نظر عرف دارند پس می خوابند. یکی هم دست دیگری را گرفته و کوه های اطراف تهران را آباد می کند. در مهدیه تهران هم جمعی ندبه می خوانند اما نمی دانم چرا هر هفته می خوانند و هفته بعد هم دوباره فقط باید بخوانند.
* * *
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
انگار ظهر شده است. اگر امام(عج) قیام می کرد الان همه اصحاب را شهید کرده بودند و خود امام(عج) هم هزاران زخم بر پیکر داشت که افتاده بود. کسی روی سینه اش نشسته بود با خنجری برهنه در دست. اگر « هل من ناصر» اش را شنیده بودیم شاید کمکش می کردیم. اما...مگر نشنیدیم؟! چندی پیش کسی صادقانه می گفت: «اگر ما هم عصر با واقعه کربلا بودیم اگر چه شاید جزء سپاهیان عمر سعد قرار نمی گرفتیم اما از سپاهیان امام حسین(ع) هم نبودیم ها (!)» پرسیدم:«یعنی چی؟! چطور؟ » گفت: «می گویند ظهر عاشورا در فاصله چند فرسخی از کربلا یعنی دقیقا زمانی که بزرگترین واقعه تاریخ در حال وقوع است در روستایی مردم مشغول دوشیدن شیر بزان و رسیدگی به امور جاری زندگی شان بودند. با این که از قضیه کربلا بی خبر هم نبودند. خب ما هم با این وضع تعلق و وابستگی هامان جزء همان مجموعه منفعل بودیم دیگه. مگه نه؟» دیدم بیراه هم نمی گوید.
* * *
انگار ظهر شده است. دیگر همه از کوه برگشته اند. ساحل خزر هم آرام آرام خلوت می شود. بعضی هم بالاخره چشمشان را باز می کنند و می بینند که ساعت، لنگ ظهر را نشان می دهد. بعضی فکر امتحانی که شنبه قرار است استاد بگیرد. و هیچ کس فکر امتحانی که امروز داشته نیست.
* * *
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
دیگر عصر جمعه است. حتی آنهایی که همین الان در اوج خوشی هستند آرام آرام دلتنگی همیشگی عصر جمعه را حس می کنند. تقریبا همه از بچگی تا الان بار ها از بزرگتر ها پرسیده اند که «چرا عصر جمعه اینقدر دلگیر است؟» و هیچ کس تا کنون جواب درست و حسابی برای این پرسش اش نشنیده است.
اولین جمعه ای که این دلتنگی را حس کردی اولین هفته ای بود که کاری از دستت برای ظهور امام(عج) بر می آمد و نکردی. و از آنروز هر جمعه دلت می گیرد. انگار هر هفته می توانی برای تعجیل در ظهور کاری کنی و نمی کنی.
با این وضع عدم آمادگی من و تو و جامعه، در صورت قیام امام(عج)، سرنوشت منتقم خون حسین(ع) نیز چیزی غیر از سرنوشت حسین(ع) نخواهد بود. هر جمعه ی بدون ظهور، عاشورای مهدی(عج) است و تو برای اینکه علت دلتنگی ات را بیابی عصر روزهای جمعه چشمت را باز کن و نیک بنگر. ببین در همان لحظات دلگیر سر امام زمانت را بر سر نی می بینی؟
* * *
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
اولین نبرد اسلام برای پیشبرد اهداف عالیه اسلام، جنگ بدر بود و آخرین نبرد قیام امام زمان علیه السلام خواهد بود. یکی از وجوه مشترک جنگ بدر و قیام امام زمان علیه السلام تعداد یاران است که در هر دو قیام و نبرد 313 نفر می باشند. اما وجه مشترک دیگری بین این دو نبرد هست... بعضی سئوال می کنند، با این پیشرفت نظامی کشورهای ضداسلامی مثل اسرائیل و آمریکا و داشتن بمبهای اتمی و... چگونه نبرد و پیروزی بر آنها ممکن است؟
در جواب باید گفت: جنگ بدر نیز همین گونه بود. 313 نفر با چند اسب و چند عدد شتر و نیزه که به اندازه انگشتان دست نبود در مقابل هزاران نفر تا بن دندان مسلح چگونه جنگیدند و پیروز شدند.
در این نبرد نیز امدادهای غیبی خواهد بود.
بررسی امدادهای غیبی و نیروهای پیرو رسول الله صلی الله علیه و آله در جنگ بدر:
1- وجود نیروهای دلاور و جانفدا: وقتی لشکر در وضعیت جنگ قرار گرفت پیامبر از یاران نظرخواهی نمود و افرادی مانند سعدبن معاذ آمادگی خود را تا آخرین حد مبارزه اعلام نمودند.
2- وضعیت سوق الجیشی نیروهای اسلام: وضعیت قرار گرفتن نیروهای سپاه اسلام در میدان نبرد، صددرصد به نفع سپاه اسلام بود که قرآن بدان اشاره می نماید.
3- باران: سرزمین بدر شن و رمل است. بگونه ای که پای افراد داخل شنها می رفت. آن روز باران بارید. باران در طرف مسلمین کم بارید و زمین سفت شد ولی در طرف مشرکین زیاد بارید و باطلاق شد. جنگیدن برای سپاه کفر سخت شد و مسلمانان پیروز شدند.
4- امدادهای غیبی و ملائک: خداوند در قرآن اشاره به امدادهای الهی و ملائک می نماید که در جنگ بدر نازل شدند و به کمک مسلمانان شتافتند.
5- ایجاد رعب و وحشت در کفار
6-.....
حال آیا با وجود عنایات الهی و توجهات خداوند، با سلاح و نیروی کم پیروزی بر کفار و آمریکا و اسرائیل ممکن نخواهد بود؟