میگویند نشانیات را پرستوهای بهاری دور، در گوش باران گفتهاند.
ای مهربان ، آمدنت را دور نمیدانیم ، اینگونه که دستانمان بر آسمانها بلند است.
تو میآیی و بر چشمان منتظرمان شبنم شوق میتکانی. آن روز، چلچلهها بر نشانههای شهر فرود میآیند و نغمه مبارک آفتاب را به آواز مینشینند. آن روز، جهان دیگر بار متولد میشود.