یا صاحب الزمان، آقا جان صدقه می دهیم برای سلامتی شما که در میان حجاج بوده اید. کاش که حتی به اندازه خاری در پایتان نرفته باشد.
شما نگرانی به خود راه ندهید شیعه به این رفتارها عادت دارد یک زمان کوچه های بنی هاشم، یک زمان راه های منا، راه بستن تخصص اینهاست...
یا منتقم انتقم
مهدی جان بگذار نباشد بر من صبحی که بدون تو آغاز شود. در آن پگاهی که نسیم عشق شروع به وزیدن میکند، در آن سکوت صبحگاهی، فقط تویی که میتوانی روح سوهان خوردهی مرا از زخم زمانه التیام بخشی.
مولای من میگویند انتظار مثل درد دندان است ولی نه، اگر اینطور بود، آن را به راحتی به دور میانداختم. والله که از انتظار بند بند وجودم در آتش فراقت میسوزد.
یا صاحبالزمان تا کی در آسمان به پرنده خیره شوم؟ تا کی گلهای سرخ را به یادت بر پردهها سنجاق کنم؟ تا کی در پیادهروی نگرانی انتظار قدم زنم؟
مولای من ارمغان غیبت تو، دل شکستهای ست که در قفس سینهام بر بستر انتظار آرمیده است.
یا صاحبالزمان سایهی سبزت بر سرم کم مباد. ای کاش دعایم مستجاب میشد که خداوند گناهانم را به محضرت نرساند تا دل پر دردت از دست نوکر بی مقدارت نرنجد، کاش بر دعای فرجم در حق تو ای گل زهرا سلاماللهعلیها، مرغ آمین، آمین میگفت و تو را از زندان غیبت نجات میداد.
آیا مرا به مروارید بخشش مزیّن خواهی کرد؟
نمیدانم چهطور بگویم که خودم هم راضی شوم. اگر با زبانِ دلم شروع کنم حرفم زود تمام میشود، امّا دوست دارم با همان امامی نجوا کنم که بهایی برای محبّتش نداده بودم.
داشتم زندگیم را میکردم؛ تا این که صحبت از آقایی به میان آمد که خود غریب بود و به درد دیگران آشنا.
گفتم یا علی بگویم و با آقایی که این همه ذکر خیرش را میکنند، صحبتی کنم.
کلام اوّل همان و جواب هم همان.
به خدا اصلاً نمیتوانم چیزی از محبّت اربابم بگویم. اگر شرمندگی را بهانه قرار دهم، باز هم وجدانم راضی نمیشود و راستی اگر شرم میکردم . . .
و کلام آخر:
خدایا اگر قرار است بمیرم، بگذار امامم بیاید؛
اگر قرار است بسوزم، بگذار امامم ببیند؛
و اگر قرار است به غربت نشستن او از جانب ما باشد، الهی العفو!
الهی العفو!
الهی العفو!
مولایم شب های جمعه که میشه بیشتر دلم از این مردم و کارها و حرف هاشون میگیره. با اینکه آدم رو دوست دارن اما یه جوری سعی می کنن دل آدمو بشکنن. مگه وقتی آدم یکی رو دوست داره میرنجونتش؟
ولی بیشتر دلم از این میگیره که ممکنه دوباره جمعه ی فردا، شنبه شه و بازم نیاین.
خدا جون، کی این انتظار سر میرسه؟ کی این همه ظلم و بی عدالتی تموم میشه؟ کی می تونیم رخسار اون زیباچهره رو ملاقات کنیم؟
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
یابن الحسن نمیگوییم هرثانیه اما...
روزهایمان را به دعا .. به یاد ... شاید به ذکر شما می گذرانیم
خدایا ! گنه کاریم اما بس نیست... ؟!
ما را نه... اما مادرش، فاطمه... فاطمه ی زهرا او که مادراست... مادری پهلو شکسته... مادری غم دیده... مادری...
خدا یا چه می شود قفلهای غیبت به :
یک دعا ، به یک آه ، به یک قطره اشک ، به یک دل شکسته،
یکباره با قدومش بشکند؟
مولا من جماعتی همه کور ٬ همه دور ٬ اما چشم به راه.
آقا جماعتی همه سیاه٬ همه حلقه به گوش٬ اما گوش به زنگ.
دعا کنیم ظهور را ....
التماس کنیم حضور را ....
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج