سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در قرآن درمان بزرگترین درد هست : درد کفر و نفاق و گمراهی وسرگشتگی [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :278
بازدید دیروز :138
کل بازدید :1542689
تعداد کل یاداشته ها : 259
103/9/1
1:18 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
منتظر قائم[66]
گفتم بنویسم به یاد تو، یادم آمد که پیشتر از غافلان بوده ام . گفتم بنویسم با عشق به تو، یادم آمد هنوز عاشق نشده ام. گفتم پس بگذار کمی باخورشید باشم برای طلوع، یادم آمد که من سالها پیش غروب کرده ام. گفتم پس بگذار کمی دعا کنم برای آمدنت. گفتم: اللهم عجل لولیک الفرج.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
انتظار[2] به اندازه آب خوردن[2] پرده بر چشمهاى ما[1] انتظار یعنی ...[1] چشم به راه....[1] گل نرگس[1] به بهانه نیامدنت[1] خدا کند ...[1] این جمعه هم گذشت، به بهانه نیامدنت[1] و یکی هست[1] تقدیم به یوسف زهرا(س)[1] آن وقت « نمی دانم کی؟ »[1] باز هم جمعه ای دیگر[1] به انتظارت پرستوها را می شمارم[1] خدا یا چرا؟[1] یک نامه به یک دوست‏[1] کلیدش کجاست؟[1] موعود[1] صبح جمعه و ندبه دلتنگی[1] دلم برات تنگ شده[1] گره بغضها را تو باز می کنی[1] دلتنگی عصر آدینه[1] کدام صبح صادق...؟[1] لحظه دیدار نزدیک است...[1] ای دو سه کوچه ز ما دور تر[1] گویی ماه و خورشید و آسمان پیمان بسته اند[1] دلت از من گرفته می‌دانم ولی...[1] تو می‌آیی هر چند دیر[1] چشم انتظار خورشید[1] سحر خیز مدینه کی می آیی[1] راستی تو از مولا چی می خوای ؟[1] وقتی تو بیایی[1] گویا سواری میرسد[1] حرف دل را که بر دیوار نمی نویسند[1] سلام علی آل یاسین[1] کدامین سیمرغ بهار آمدنت را بشارت خواهد داد[1] آیا این جمعه ظهور میکند[1] و طلوع می کند آن آفتاب پنهانی[1] عطش دیدار تو دیوانه ام کرده[1] انتظار فرج از نیمه خرداد کشم[1] تا ظهور فقط یک قدم باقیست[1] دلنوشته ای برای آن که عنایتش همیشه جاری است[1] قرار ما این جمعه[1] آیا لایق دیدار تو هستم؟[1] عشق یعنی ...[2] صاحبی داریم که همین روزا میاد[1] عزیز علی ان اری الخلق و لا تری...[1] ای همه خوبی بیا[1] منتظرتم آقا[1] الهی و ربی ....[1] می دانم که می‌آیی[1] او می‌آید[1] کجایی ای سوار سبز پوش؟[1] کی خواهی آمد[1] نامه‏اى به موعود[1] مشق عشق[1] دلنوشته ای به مولام[4] انتظار سبز[1] پس چرا ظهوری نیست؟[1] تو مى‏آیى و آمدنت دور نیست[1] او که بیاید[1] عزیز تر از همه[1] وقتی تو بیایی[1] غروب جمعه، لحظات غم منتظران[1] چشم به راه آمدنت[1] گل نرگس بیا[1] کی خواهی آمد[1] می دانم که ظهور نزدیک است[1] تبریک[7] به منتظرای بی قرارت بگو تا کی؟[1] شاه است حسین(ع) ، پادشاه است حسین(ع)[1] آنقدر در می‌زنم تا در برویم وا کنی[1] کربلا[1] اوست که ....[1] نماز شب[1] تسلیت[7] کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود[1] السلام علی الرضیع الصغیر[1] کی میایی؟[1] مبنای هستی[1] یه نامردِ که دستش رفته بالا[1] کی به هم می رسد ای یار نگاه من ...[1] رو سیاه[1] ای گل نرگس کاش می آمدی[1] آقا جان، عاشقانت صبورند[1] ای سبزترین مرد رویاها[1] شاید او را جایی دیده ای[1] دلنوشته ای به مولام[2] همه را بیازمودم[1] عصر جمعه‌‌تان به خیر آقا[1] نجوایی با امام زمان (عج)[11] جاده انتظار[1] سامان غزل‏هایم بیا[1] ترو خدا فقط یک شاخه گل ....[1] صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده[1] آقای من، ما را ببخش که بدجوری اهل کوفه شدهایم[1] سفری از دل تا دلدار[1] پس کی؟ کدامین جمعه نقاب انتظار را بر میداری؟[1] تو خواهی آمد[1] مزد عاشقی[1] شعبان ماه انتظار منتظر[1] یعنی امروز آقا میاد؟[1] امشب خودی نشان بده تا...[1] جمعه های انتظار[1] ماه میهمانی خدا[1] دلنوشته ای به مولام[1] بهانه ای برای ادامه زندگی[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] درد دل های انتظار[1] هفته ای دیگر هم گذشت[1] آرزوِِی دیدار تو دارم[1] غم دل[1] برایم دعا کنید[1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] غریب الغربا[1] سر کوچه یتیمی[1] مهدی (عج) که بیاید[1] همیشه منتظرت هستم[1] شکوائیه فراق[1] ما منتظر تو نیستیم آقا جان[1] پیرتر از نوح شده ایم![1] روز تولد دوباره[1] صبور باش علی![1] نجوایی با امام زمان (عج)[1] مقالات[6] شیرین بیان[1] نامه ای به گل نرگس[1] حکایت عاشقی[1] اگر او نیاید[1] سوت همه ی قطارها[1] تو را می خواهم ...[1] ما دعاگوی غریبان جهانیم[1] یک لحظه بیشتر...[1] وقتی یاد تو را پهن می کنم[1] آقای ثانیه ها[1] کی می آیی[1] حامی[1] روز آمدنت خورشید از شرق می آید یا غرب؟[1] معتکف مسجد چشمان تو[1] این یار من است[1] چشمه یاد تو...[1] وقت آمدنت کی می رسد؟[1] تولدت مبارک[1] او می‌آید[1] گفتم...[1] ببخشید! شما محبوب مرا ندیده‏اید؟[1] تو بر ما از خودمان مشتاقتری[1] یک دنیا پر از ناپدری[1] تنها برای زخم دلم مرهمی بیاور[1] می خواهم بگویم که....[1] دلنوشته ای به مولام[2] زمزمه انتظار[1] امامتت مبارک آقا![1] ردّ پایت[1] بارالها! در ظهورش نظری کن[1] باز هم دلم هوای تو را کرده است[1] عیدانه ای برای تو[1] چله های انتظار[1] زمزمه انتظار[1] درحکایت فراق ما تمام شدیم[1] تیر 91[1] خرداد 91[1] مهر 91[1] شهریور 91[1] مرداد 91[1] بهمن 91[2] فروردین 92[1] اردیبهشت 90[1] تیر 92[2] اردیبهشت 92[1] آبان 92[2] مهر 92[1] مرداد 92[2] خرداد 92[1] آذر 92[1] شهریور 93[2] اردیبهشت 93[2] اسفند 88[1] اردیبهشت 86[1] اسفند 92[1] بهمن 92[1] خرداد 93[2] مهر 93[1] خرداد 94[1] اسفند 93[2] جامانده کربلا[2] دلتنگم[1] آذر 94[1] مهر 95[2] شهریور 95[1] آبان 95[1] دی 95[1] بهمن 95[1] شهریور 96[1] تیر 96[1] تیر 97[1] خرداد 97[1] آذر 96[1] مرداد 97[1] آبان 97[1] شهریور 99[1] شهریور 98[1] اسفند 99[2]
لوگوی دوستان
 

یا صاحب الزمان، آقا جان صدقه می دهیم برای سلامتی شما که در میان حجاج بوده اید. کاش که حتی به اندازه خاری در پایتان نرفته باشد.

شما نگرانی به خود راه ندهید شیعه به این رفتارها عادت دارد یک زمان کوچه های بنی هاشم، یک زمان راه های منا، راه بستن تخصص اینهاست...

یا منتقم انتقم


94/7/8::: 11:25 ص
نظر()
  
  

مهدی جان بگذار نباشد بر من صبحی که بدون تو آغاز شود. در آن پگاهی که نسیم عشق شروع به وزیدن می‌کند، در آن سکوت صبحگاهی، فقط تویی که می‌توانی روح سوهان خورده‌ی مرا از زخم زمانه التیام بخشی.

مولای من می‌گویند انتظار مثل درد دندان است ولی نه، اگر این‌طور بود، آن را به راحتی به دور می‌انداختم. والله که از انتظار بند بند وجودم در آتش فراقت می‌سوزد.  

یا صاحب‌الزمان تا کی در آسمان به پرنده خیره شوم؟ تا کی گل‌های سرخ را به یادت بر پرده‌ها سنجاق کنم؟ تا کی در پیاده‌روی نگرانی انتظار قدم زنم؟

مولای من ارمغان غیبت تو، دل شکسته‌ای ست که در قفس سینه‌ام بر بستر انتظار آرمیده است.

یا صاحب‌الزمان سایه‌ی سبزت بر سرم کم مباد. ای کاش دعایم مستجاب می‌شد که خداوند گناهانم را به محضرت نرساند تا دل پر دردت از دست نوکر بی مقدارت نرنجد، کاش بر دعای فرجم در حق تو ای گل زهرا سلام‌الله‌علیها، مرغ آمین، آمین می‌گفت و تو را از زندان غیبت نجات می‌داد.

آیا مرا به مروارید بخشش مزیّن خواهی کرد؟

نمی‌دانم چه‌طور بگویم که خودم هم راضی شوم. اگر با زبانِ دلم شروع کنم حرفم زود تمام می‌شود، امّا دوست دارم با همان امامی نجوا کنم که بهایی برای محبّتش نداده بودم.
داشتم زندگیم را می‌کردم؛ تا این که صحبت از آقایی به میان آمد که خود غریب بود و به درد دیگران آشنا.

گفتم یا علی بگویم و با آقایی که این همه ذکر خیرش را می‌کنند، صحبتی کنم.
کلام اوّل همان و جواب هم همان.

به خدا اصلاً نمی‌توانم چیزی از محبّت اربابم بگویم. اگر شرمندگی را بهانه قرار دهم، باز هم وجدانم راضی نمی‌شود و راستی اگر شرم می‌کردم . . .

و کلام آخر:

خدایا اگر قرار است بمیرم، بگذار امامم بیاید؛

        اگر قرار است بسوزم، بگذار امامم ببیند؛

     و اگر قرار است به غربت نشستن او از جانب ما باشد، الهی العفو!

                                                                                        الهی العفو!

                                                                                           الهی العفو!

 

فرا رسیدن محرّم ماه پیروزی خون و بر شمشیر تسلیت باد

 اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/10/20::: 8:30 ع
نظر()
  
  

مولایم شب های جمعه که میشه بیشتر دلم از این مردم و کارها و حرف هاشون میگیره. با اینکه آدم رو دوست دارن اما یه جوری سعی می کنن دل آدمو بشکنن. مگه وقتی آدم یکی رو دوست داره میرنجونتش؟

ولی بیشتر دلم از این میگیره که ممکنه دوباره جمعه ی فردا، شنبه شه و بازم نیاین.

خدا جون، کی این انتظار سر میرسه؟ کی این همه ظلم و بی عدالتی تموم میشه؟ کی می تونیم رخسار اون زیباچهره رو ملاقات کنیم؟

 

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


86/7/26::: 5:0 ع
نظر()
  
  

یابن الحسن نمیگوییم هرثانیه اما...
روزهایمان را به دعا .. به یاد ... شاید به ذکر شما می گذرانیم

خدایا ! گنه کاریم اما بس نیست...  ؟!
ما را نه... اما مادرش، فاطمه... فاطمه ی زهرا  او که مادراست... مادری پهلو شکسته... مادری غم دیده... مادری...

خدا یا چه می شود قفلهای غیبت به :
یک دعا ، به یک آه ، به یک قطره اشک ، به یک دل شکسته،
یکباره با قدومش بشکند؟

مولا من جماعتی همه کور ٬ همه دور ٬ اما چشم به راه.
آقا جماعتی همه سیاه٬ همه حلقه به گوش٬  اما گوش به زنگ.

دعا کنیم ظهور  را ....
التماس کنیم حضور  را ....

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج


 


86/7/23::: 12:18 ع
نظر()